Friday, July 18, 2008

Shameless IRI Shill

http://www.iranpressnews.com/source/043397.htm


هوشنگ امیراحمدی در تهران، رقت بار و مضحک
هیه و تدوین: حسن داعی
hassan.dai@yahoo.com
http://www.iranianlobby.com/

همزمان با بالا گرفتن فعل و انفعالات پشت پرده بین غرب و حکومت ملایان، امیراحمدی دوباره روانه تهران شده و با التماس از رهبران رژیم میخواهد تا وی را نیز در این بازی شرکت دهند. گذشته از اصل داستان، یعنی تلاش سران هفت خط رژیم آخوندی برای خرید وقت و از سر گذراندن این چند ماهی که به انتخابات آمریکا مانده، یک نکته جالب در مصاحبه اخیر امیر احمدی با سایت تابناک وجود دارد که صحبت در باره آن ضروری است. ضروری از این جهت که ما را با یکی از پیچ و خم های کار لابیست های رژیم ایران در آمریکا آشنا میکند. این مصاحبه را میتوانید با کلیک روی این لینک مشاهده کنید: http://tabnak.ir/pages/?cid=13929

اصولا قاعده کلی برای لابیگری بنفع ملایان این است که باید برای طرفهای آمریکائی طوری جا بیندازی که با آخوندها رابطه قوی داشته و مورد اعتماد آنها هستی. وگرنه تو را تحویل نمی گیرند و بدین ترتیب، بودجه های کلانی را نیز که بنیادها و موسسات آمریکائی برای پروژه های ملاپسند در نظر گرفته اند از دست میدهی. از طرف دیگر، برای آنکه رژیم ملایان نیز به رابطه با تو ادامه دهد و دکان وطن فروشی ات گرم و پررونق بماند، باید لیاقت و توان خود را نیز در رابطه با مقامات آمریکا نشان دهی. یعنی در یک کلام برای مقامات حکومتی ثابت کنی که قادر به حل یک مشکل از آنها هستی. حال با درک این نکته کلیدی، به داستان خنده دار رقابت بین لابیست های آخوندی در آمریکا برگردیم.

همانطور که میدانیم، امیراحمدی شورای آمریکائی ایرانی خود را در سال 1997 براه انداخت و با بهره گیری از سخاوت بی اندازه کمپانی های نفتی، یکه تاز لابی بنفع ملایان بود. در سال 2001، یک جوان ایرانی - سوئدی بنام تریتا پارسی که شم بازاریابی قوی و حساسی داشت، به آمریکا آمد و بعنوان مدیر داخلی شورای وی استخدام شد.

در مدتیکه تریتا در شورای امیر احمدی بود، با محافل طرفدار نزدیکی به ملایان آشنا شد و بدرستی فهمید که بازار خوبی برای بازکردن یک دکان جدید وجود دارد. از اینرو، در سال 2002 به کمک مرشد خود، یکی از نمایندگان کنگره بنام "باب نی"، یک شورای جدید بنام انجمن نایاک براه انداخت. "باب نی" که بعنوان یکی از فاسدترین نمایندگان آمریکا معروف شده، مشغول گذراندن دوران محکومیت در زندان است. بخشی از جرم وی نیز دریافت رشوه از دلالان وابسته به ملایان میباشد.

از زمان راه اندازی نایاک تا کنون، دست بالا را تریتا پارسی داشته و موقعیت امیر احمدی بسیار پائین رفته است. در یکی دو سال گذشته نیز چند سازمان جدید لابی براه افتاده و در نتیجه، هم ملایان و هم محافل آخوندی در آمریکا با افزایش عرضه در بازار دلالی و وطن فروشی مواجه شده اند. البته این به معنای کوتاه آمدن امیراحمدی نیست و وی به این آسانی کنار نمی کشد. در طول یکسال گذشته وی سعی کرده تا دوباره خودش را و توانائی های خود را به رخ مسئولان حکومتی بکشد تا شاید دوباره وی را بکار گیرند.

اضافه بر مسئله رقابت بین لابیست های کوچک و بزرگ، یکی دیگر از مشکلات امیر احمدی یا تریتا پارسی این است که در ایران آخوندی جنگ و جدال بین باندهای حکومتی بیداد میکند و بعضی از اوقات ترکش این دعوا به خارجه میرسد و چوبش را لابیست هائی میخورند که اصولا برایشان هیچ جناحی فرقی با آن دیگر ندارد.

به این قسمت از مصاحبه سایت تابناک با او که چند روز پیش در تهران انجام شده نگاه کنید. خبرنگار به امیراحمدی تذکر میدهد که دیگر در آمریکا قدرتی نداری و برای رژیم ملایان ارزشی نداری. وی در پاسخ، ضمن اعتراف به اینکه برای ملایان لابی میکند و ضمن گله از دعوای بیهوده باندهای حکومتی، قیمت خود را به رخ خبرنگار میکشد: (http://tabnak.ir/pages/?cid=13928 )

"تابناك: اما ديدگاهي در ايران وجود دارد كه سطح شما آن‌قدر هم بالا نيست و در آمريكا اعتبار زيادي نداريد.

اميراحمدي: اين ناشي از تصوري است كه در ايران وجود دارد كه به جاي تقويت لابي حامي خود، آن را تضعيف مي‌كند. به طور نمونه بارها شده است كه مقامات رسمي آمريكا خواستار مذاكره با ايران شده‌اند و من با مقامات ايران صحبت كردم، اما مقام ايراني گفت كه الان زمان آن نيست و مدتي بعد از طريق طرف آمريكايي فهميدم كه اين ملاقات انجام شده است كه يك مورد آن ملاقات رسمي آقاي ظريف با آقاي خليل‌زاد، معاون وزير خارجه وقت آمريكا بود و اين هم ناشي از آن است كه دولت‌ها با مسئله به طور جناحي برخورد مي‌كنند و مي‌خواهند كار تنها از طريق خودشان صورت گيرد اما در عمل نيروهاي كاردان ندارند.

البته من فرد جناحي نيستم و با آن‌كه شخصا به آقايان هاشمي، خاتمي و احمدي‌نژاد علاقه دارم، در جناح هيچ يك از آنها نبوده و نيستم و خود را فردي با هويت ايراني و مسلمان مي‌دانم كه تمايلات عدالت‌طلبانه و سوسيال‌دمكرات دارد. بنابراين در همه دولت‌ها تلاش خود را براي كمك به ايران انجام مي‌دهم و البته اين كار نيز بسيار مشكل است. چراكه در آمريكا برخلاف ايران لايه‌هاي دوم و سوم، مسئولان طراز اول هستند كه تعيين‌كننده و تصميم‌سازند و اين افراد هم اكثرا مرتبط با لابي‌‌هاي مخالف ايران هستند و فراهم كردن زمينه مثبت در اين شرايط بسيار مشكل است. البته من هم تلاش خود را براي فراهم كردن زمينه كار انجام مي‌دهم."

یکبار دیگر این سوال و جواب را بخوانید و حال رقت بار امیر احمدی را ببینید. البته این میزان از وقاحت و به رخ کشیدن خدمات خود به آخوندها، تنها از کارت های سوخته ای مثل وی برمیآید. وی در قسمت دیگری از مصاحبه، ارادت خود به آخوند آدمکش خامنه ای را نیز نشان میدهد و او را وطن دوست و آباد کننده ایران معرفی میکند:

"در همين دوره، در يكي از سفرها براي بازسازي، ملاقاتي با مقام معظم رهبري كه در آن زمان رياست‌جمهوري را بر عهده داشتند، انجام دادم و ايشان دو نكته به من گفتند كه هنوز به خاطر دارم، يكي اين‌كه گفتند به آمريكايي‌ها بگو ما به دنبال عقب بردن اين كشور نيستيم و هرچه هم در جنگ خرابي به بار آمده باشد، آن را بهتر و مدرن‌تر خواهيم ساخت و ديگر اين‌كه به بنده توصيه كردند، هميشه ايراني بمان و ايران را فراموش نكن."

در پاسخ به امیر احمدی باید این داستان را تعریف کرد. از آخوندی پرسیدند که آیا از خودت شارلاتان تر هم دیده ای؟ گفت بلی.

با تعجب از او پرسیدند که مگر میشود؟ گفت: از من شارلاتان تر کسی است که مرا خوب می شناسد ولی وقتی بمن میرسد میگوید: حاج آقا التماس دعا داریم.

No comments: