Friday, May 11, 2007

Our Mistake!


I think it describes aptly what we did, doesn't it?
NANA:..." روستائیان ایران به نمایندگی خمینی مادرجنده قصاب کژدم جرار ابتدا
بر علیه شاه فریاد زدند
درست زمانی که شاه به دستور کارتر داشت فضای سیاسی ایران را باز
میکرد که کمی دمکراتیک شود
و طبعا این باز کردن لای در با فشار همه ما از هر طرفی روبرو شدو به داخل
هجوم بردیم

جنبش ما شهروندان به شکل شب های شعر و فیلم و تاتر و کتاب و موسیقی
و اعتصاب و بگیر و برو شروع شد


جنبش این مادرجندگان جانی از تکیه ها و شب چهلم هر کشته ای از میانشان

همه جا شلوع بود
ولی دو نوع شلوغی درجریان بود

کسانی که در حاشیه شهرها زندگی میکردند قصابان ما شهروندان شدند
زیرا اینان به شهرها آمده بودند ولی نه شهر و روابط شهری را درک کرده
و نه خوششان آمده بود
بنابراین در فقر خود و دنیای سیاه خود تمامی ما را که قرتی بودیم و مردان
و زنانم عطر میزدند و ماشین داشتند و بگیر و برو گناهکاران
کشور را از دین و ایمان
( یعنی تنها چیزی که اینان در زندگی داشته اند )‌ دور کرده و تخم فساد
را در شهرها پاشیده اند و خود خود شیطان میدیدند
ما باید بریم براشون خونه تمیز
کنیم یا ماشین بشوریم و بگیر و برو ...و اینان با ما تنها جائی که میتوانستد
اساسا وارد بحث و گفتگوئی شوند همان اسلام و نماز و روزه بود !!! مگر نه ؟

تو با یک دهاتی قلچماق که آمده خانه ات شیشه هایت را تمیز کند از چه
مبحثی میتوانی غیر از هوا و مذهب سخن بگوئی ؟

بدینسان اینان سر ما فریادهای رهبر خودشان خمینی رجاله را کشیدند که
شعار میداد

حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله

و مشت هایشان را در صورت تک تک ما فشار میدادند

و یا متعاقبا ...نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی

شکست ما شهروندان به دستان خودمان با عدم حمایت از شاپور بختیار که
به حق نماینده خودمان بود اتفاق افتاد
و پس از آن سرکوبمان توسط همین لمپنان مذهبی

شاه ایران برای کشیدن ما به سوی خودش و سرکوب مادرجندگان هوادار
خمینی که یک بار قبلا سرکوبشان کرده بود زمانی که او را از ایران بیرون

کرد

در اول ماه شهریور سال انقلاب ابتدا حقوق کارمندان دولت را سه برابر
کرد
و بعد روز هفده شهریور دستور تیر اندازی به گرد هم آئي لومپنان به
فراخان هادی غفاری آخوند که در میدان ژاله خیلی اکسلوسیولی
برای همین
تهی دستان وحشی قلچماق تشکیل شد داد و رویشان تیر اندازی
کرد

شاه اضافه حقوق چند برابر را به ماشهر وندان شیتیلی داد که خود را از
این مادرجندگان (((( جدا ))))) کنیم
ولی در عوض به آنان روز هفده شهریور گلوله تقدیم کرد

او دشمن خود و ما را خوب شناخته بود روانش شاد باد

ولی ما متاسفانه نگرفتیم که چه میگوید حتی زمانی که برای ما از وحشت
بزرگی که اینان وعده میدادند گفت ما نگرفتیم


نیمی از مردم ایران را که لمپنان و دهاتیان خودشانبودند که صد در صد به اسلام رای دادند باقی کارمندان دولت کسانی که زمینه مذهبی داشتند به امید انشاالله گربهاست و خوب تر میشود به اسلام رای دادندو باقی هم من خبر ندارم خودم که رای به هیچ چیز ندادم و


روزی که اولین گوینده زن را با روسری درتلویزیون دیدم کل تلویزیونم را از بالکن به روی زمین طبقه اول پرتاپ کردمو دیگر تلویزیون نخریدم تا ایران بودم یه کمی حس کرده بودم قراره چی بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این مبحث بسیار مفصل و با فکت و فیگور است شاید به شکل جزوه اینوشتمش یعنی استنباطات خودم را از ماوقع شاد باشی ...........نانا

No comments: