Monday, May 21, 2007

Iranian blogger: "We are the Product of Totalitarnism"



...
سرعت ما برای بازگشت به دوران گذشته شتاب بیشتری می گیرد. پس از آن که تمام تلاشمان را به کار گرفتیم تا چهره شهر را از زنان و دختران بدحجاب پاک کنیم حال نوبت به اراذل و اوباش رسیده است تا آدم شوند. البته نه به منطق و گفت و گو که با آفتابه و مشت و لگد و خشونت.
امنیت اجتماعی حق مسلم شهروندان است و بی شک کمتر کسی می تواند فقدان آن را مناسب بداند.اما مساله مهم این است که چگونه باید آن را تامین کرد؟ آیا با ضرب و زور می توان به امنیت اجتماعی رسید؟
چندی قبل شبکه 2 سیما تریبون آزادی را در باره مقوله حجاب برگزار کرده بود و در میان تمام آدم ها یکی حرف جالب زد که دردناک بود و تامل برانگیز.او گفت: اگر مردان ما مشکل اخلاقی دارند و نمی توانند چشم هایشان را نگاه دارند چرا جورش را باید زنان بکشند و زیر چادرهای سیاه بپوسند.
هنوز خاطره تلخ تفکیک اتوبوس و پیاده کردن مسافران خانم به خاطر حضور آقایان در مسیر تهران قزوین ذهنم را می آزارد که تصاویری از مبارزه قهرمانانه نیروی انتظامی که صورت مامورانش را پوشانده تا شناسایی نشوند با جوانانی که اراذل و اوباش نامیده می شوند سخت می آزاردم.
راستش سوالی که برایم برجامانده این است؛ که چرا نظام تحصیلی ما نتوانست نسلی را مودب تربیت کند و جامعه ای چند لایه ساخته است.
پوشش زنان ما در محل کار و تحصیل با لحظاتی که به همراه نزدیکانشان برای تفریح یا خرید بیرون می آیند چقدر تفاوت دارد؟
نوع برخورد ما با مسایل پیرامونیمان چگونه است؟ آیا جامعه ما ریا نمی ورزد؟ آیا ما ناچار نیستیم برای گذران امورمان گاه عقایدمان را انکار کنیم؟ این ها واقعیت های پیرامونی ماست. ما که از آشکار کردن خود هراسناکیم. ما که از بی پیرایه سخن گفتن در عذابیم و ما که تمایل نداریم تا آن چه که می اندیشیم را به زبان بیاوریم.
ویژگی های متضاد بسیاری داریم. هم مسلمانیم و هم می می خوریم. خاطرم هست هم کلاسی داشتم بسیار مذهبی و گاه سر به سر می گذاشتم در دوره ای که بحث نواندیشی دینی برایم جذاب بود. هرکجا که کم می آورد می گفت: عرق خورهای را ری از تو بهترند حداقل دو ماه محرم صفر را می روند زیر علم و سینه می زنند.حتمن راست می گفت. همین حالا کارناوال هایمان را نگاه کن. جوان های ......
از بحث دور نشوم. این ها واقعیت جامعه استبدادی و ایدئولوژیک است. هنگامی که می خواهد همه را همسان و همانند کند و به سان هم همه را شکل دهد تا همه مثل هم سخن بگویند،مثل هم لباس بپوشند و مثل هم فکر کنند. در چنین جامعه ای دگر بودن کفر آمیز است و دگر اندیشی گناهی نابخشودنی. مردم یا با مایند و یا برما. میانه نداریم. بر اساس همین منطق است که حاکمیت نه فقط معترضان که دختران و زنانی که نحوه پوشش شان به آن چه که دلخواه حاکمیت است را مخالف نظام و وابسته به خارج می داند.
جامعه استبدادی مردم را درو، ریا کار، دو چهره و سراسر تضاد می کند و خود تاب تحمل تضاد ها را ندارد. اما فراموش کرده که سرکوب و زور و تهدید راه به جایی جز انزجار عمومی و افزودن بر میزان نابهنجاری ها نمی برد.بد نیست مسوولین دولتی به آمار ارایه شده توسط پلیس خود توجه بیشتری کنند تا عمق فاجعه را دریافت کند؛500فقره تجاوز به عنف در یک ماه تنها آمار رسمی است موارد غیر رسمی را کنار بگذارید

Partial Translation:

...."If men have ethical and moral issues , why should women shoulder the burden?", someone said in the TV program...

What we have been witnessing is the reality of totalitarian and ideological society. When they want to make everyone the same, wearing the same things, thinking the same things and saying the same things. In this kind of society being “the other” is heresy and “thinking differently” is an unforgivable sin. People are either with us or against us.

Based on this logic, the government (islamic republic) views those who do not comply with the desired way of covering dictated by the government as dissidents and opponents of the regime and lackeys or agents of the foreign governments.

The totalitarian society makes people into two-faced, duplicitous, and dishonest full of contradictions and inconsistencies and then itself doesn’t have the capacity to tolerate these contradictions. But it has forgotten that suppression, brutality and threats except creating more public hatred and increasing chaos do not end up anywhere else. I recommend the government official to look at their own police statistics to realize the depth of this catastrophic calamity: 500 cases of violation of compulsory dress code. And that’s what’s been reported officially just this month and we’ll never know about the unofficial ones."--end translation.

Another Iranian blogger writes, May 21, 2007: The sound of the rod on the body of Iranian children has torn asunder the ears of heaven. But their fathers and mothers are only aloof spectators and pass their days. The heavy shadows of Whips go up and down everyday. And all of us are spectators behind the curtain...Indeed, "nations and people get the government they deserve".

Keep watching the whips until you feel it palbable on your bodies...and then that day you will realize that it's too late. Indeed, who is to blame. The oppressor or the victim that accepts the oppression?

ظالم یا مظلوم؟ کدام مقصرند؟21 مه, بوسيله ى
صدای ترکه ها بر بدن فرزندان ایران زمین گوش فلک را پاره کرده است اما مادران و پدرانش تنها ناظران خشک و روز گذرند. سایه ها سنگین تازیانه ها هر روز بالا و پایین می روند و ما همه بخیال خود پرده نشینانی تماشاگریم.... براستی چه زیبا گفت آن بزرگ مرد تاریخ ، علی (ع) که « هر قوم و مردمی حکومتی دارند که شایسته آنند»... باز هم تماشا کنید تا تازیانه ها را بر بدن خود نیز لمس کنید و آن روز می فهمید که بسیار دیر است..... براستی چه کسی مقصر است؟ ظالمی که ظلم می کند یا مظلومی که ظلم را می (...)

3 comments:

Unknown said...

I'm hurting! The last few paragraphs about the whips and the children ...I have no words.

Anonymous said...

Have linked you in my website. What has happened is shameful, but not for peaceful and good citizens but for this Iranian Government that is a total shame for Humanity.

Thanks for posting about this things and let everybody know.

Rita Loca said...

...."If men have ethical and moral issues , why should women shoulder the burden?"

Amen!